خروج بی پایانِ دویِ پایانیِ چهار :
... ، لَمْ یکُنِ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ وَالْمُشْرِکِینَ مُنْفَکِّینَ حَتَّى تَأْتِیهُمُ الْبَینَةُ ، رَسُولٌ مِنَ ... ؟ ... .
سلام علیکم ، شبتون بخیر .
شکست تحریم ، قسمت پایانی :
... ، الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَجَعَلَ الظُّلُمَاتِ (الف) ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یعْدِلُونَ ، ... .
هرچند امروز نرفتیم سر کار ، ولی تا ظهر علاف درخواستی بودیم که نه تنها مخابرات این ج.ا (پ) ، بلکه مخابرات اون ج.ا (ت) ییم که مخابرات اینجا رو گویا پوشش (ث) میده هم داشت ما رو میفرستاد تبریز ! تازه اگه اونجا هم بتونه پاسخگوی درخواستی باشه که گویا شورای حل اختلافی در تبریز خواستار اونه و ... ، اونم بعد شش هفت ماه رسیدگیش ! به پرونده ای که مثل روز روشنه !
حالا خوبه که نرفتیم سر کار ! وگرنه گوشی من که بنام حاج خانومه ، و گوشی داش ممّدم که بنام دختر خونس ، مادر و دخترو از اینجا به اونجا و آنجا هم می خواست بکشونه ! و آخرشم هیچی ! آخه به خانم وکیلمون زنگ زدم و گوشی رو دادم به پاسخگوی مخابرات اونجا و گفتم ببیند چی میگن !؟ و قضیه فیصله یافت و ماموریت گرفتن این چیه پیرینت پیامک های درخواستی از مخابرات به پایان رسید !
وگرنه شاید کارمون به تبریزم میکشید ! شایدم به مخابرات پوشش دهنده ی تبریزم ! و شایدم ...
خب آخرش که چی !؟ هیچی !؟ پوشش دهنده ی مخابراته ! دنیاس !؟ و مثلا صفر (90) و چندش ایرانه ! مثل صفر (900) و چند مثلا گوشی من !؟
--------------------------
زیر نویس :
الف :
حالا ماقبل ! (ب) ش بمونه ! مابعدش که :
وَالنُّورَ ... .
ب :
بقول همون برنامه ی :"معرفت" شبکه ی چهار ، یا شبکه ی :"دانایی" ی سیمای سازمان صدا و سیمای این ج.ا .
یا بقول مرحوم علامه محمد تقی جعفری ، که گفتم ، پرسیده بودن از :"پیشین" .
پ :
شهر ما ، محل سکونت ما .
ت :
مخابرات اسکو ، شهرستان اسکو .
ث :
مثل :"کافَر" ، یعنی پوشش دهنده .
یا مثل اعضای حسی ، که هرکدوم پوشش دهنده چیزی از دنیا یا بقولی :"جهان" خارجن ، و خود هم تحت پوشش حسی از حواس پنجگانه ، و فرستاده ی اونا به جهان خارج .
حالا حواس فرستاده یا رسول چی چی ما !؟ و مابعد و یا ماقبلشم فرستاده ی کی !؟ بمونه ! که گفتم در قسمت قبلیم ، نه تنها غرب و بعد رنسانسشم ، بلکه شرق و بعد انقلاباتشم ! و حتی در بقولی :"غربِ اونم" و حتی ایران و بعد انقلابم ! آیا حرفی زده شده از "مابعد حس" !؟ یا بقولی که :"ماقبل" ش ! گفته بشه !؟ جز مانند مثلا همون :"تجرید از حس" !؟ و مثلا :"بایگان" ی شدنش !؟ و ...
و بقول مثلا استاد شهید مرتضی مطهری ، در آثار بدون استثناء خوبشونم که فکر یا اندیشه یعنی اون یادآوری که :"زاینده" هست ، نیز یادآوری همون "تجرید از حس"ه ! حتی محشر "زاینده" شم !
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ، هُوَ الَّذِی ... .